دلبری های هانیا
دلبر ناز مادر سلام باز هم یه هفته دیگه گذشت و بالاخره یه فرصتی دست داد تا بتونم وبلاگ هانیای شیرین تر از جونم رو کامل کنم. راستش از بس توی اداره سرم شلوغ شده بعضی وقتا نمی دونم چطوری برای کارام برنامه ریزی کنم ولی وقتی بی هوا مرغ خیالم می زنه سرش و پرواز می کنه و میاد خونه پیش دختر عزیزم تموم خستگیام از تن خسته ام فرار می کنه و من می مونم و یه رویای شیرین و یه حس که لذت بخش تر از اون رو تا حالا تجربه نکردم. یهو سرم رو بلند می کنم و می بینم نیم ساعت گذشته و ای دل غافل دوباره از کارام عقب موندم. می بینی حتی فکر کردن به شیرین کاریات، نق زدنات، خنده های قشنگت، گریه هات اونم از اون نوعی که دهنت رو باز نمی کنی و فقط ادای گریه درمیاری همه و همه ب...
نویسنده :
آرزو
21:52