دعوای مامان و هانیا
ستاره شب های مهتابی من و بابا، هانیای قشنگم سلام الان ساعت 12:35 دوشنبه 2 اردیبهشت. دختر گلم امروز شما سه ماهت تموم می شه و وارد چهارمین ماه زندگی قشنگت می شی. نمی دونم اگه می تونستی حرف بزنی و از وضع زندگیت تعریف کنی چی می گفتی ولی امیدوارم از زندگی کردن کنار من و بابایی راضی باشی. بگذریم دختر گلم... دیروز که شنبه بود کار خاصی نکردیم. هوا کمی سرد بود و ما خونه موندیم و بابایی رفت به کاراش رسید و برگشت خونه.بعد از ظهر من رفتم باشگاه و شما موندی پیش بابا و خوابیدی. وقتی من برگشتم بابایی رفت سالن فوتبال و ما با هم کلی سر و کله زدیم تا اومد. اما امروز از صبح که من بیدار شدم چی کارا کردم؟ آهان ساعت 5 صبح بیدارت کردم که شیر بخوری ولی کلی کلاس...
نویسنده :
آرزو
9:57