هانیاهانیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

هانیا عشق قشنگ مامان و بابا

اشک های قشنگ هانیا

1392/2/6 23:25
نویسنده : آرزو
279 بازدید
اشتراک گذاری

رویای زیبای مامان و بابا سلام

هانیای قشنگم امروز پاک آبرومونو بردی و هر چی دلت خواست گریه کردی. بذار از اول واست بگم چی شد که بالاخره ما اشک های بلورین سرکار خانم رو دیدیم. امروز نهار رفتیم خونه مامان جون و بابا جون.  قرار بود بعداز ظهر عمو فرهاد و زهراجون و گلسا بیان. بعداز ظهر با مامان جون و شما رفتیم آرایشگاه و بعدش مثلاً رفتیم دنبال گلسا اینا. چشمت روز بد نبینه همین که رفتی بغل زهرا جون شروع کردی به جیغ زدن و گریه کردن. وقتی می گم گریه یعنی ... لبای قشنگت می لرزید و اشکاتو نمی تونستیم نگه داریم. نفست کم مونده بود بند بیاد. با هزار زحمت آرومت کردم و گریه ات رو بند آوردم. الهی بمیرم که بی تابی می کردی. هانیا توروخدا از این کارا نکن. من ظرفیتش رو ندارم. دلم داشت از غصه می ترکید و نمی تونستم اشکات رو ببینم. با هزار زحمت آروم شدی و وقتی عمو اینا رفتن و آرامش به خونه برگشت تو هم ساکت شدی و خنده های قشنگت رو دوباره شروع کردی و فضای خونمون رو با صدای ناز جیغ هات که از شادی بود پر کردی. الان هم که تازه از خواب بیدار شدی و داری با بابا مهدی بازی می کنی. نمی دونم چرا امروز به شدت احساس خستگی می کنم. امیدوارم یه امشب رو باهام راه بیای و بذاری زود بخوابم. البته اگه نذاشتی هم فدای سر قشنگت. خودم پا به پات تا هر وقت که دوست داشته باشی بیدار می مونم و باهات بازی می کنم. امروز بابت گریه هات کلی غصه خوردم و کلی صلوات نذر کردم که آروم شی. حالا باید پاشم برم صلواتارو بفرستم. خدا هم از دست من عاصی شده ولی چاره ای نیست. غیر از اون کسی رو ندارم و هر وقت مشکلی پیش میاد دست به دامنش می شم. راستی بالاخره کم کم داری اجازه می دی موهای فشنگت رو با گل سر ببندم. نمی دونی چقدر ناز می شی و هر وقت می ریم بیرون مردم با دست نشونت می دن. هر وقت میایم خونه کلی اسفند واست دود می کنیم.

این هم آخرین عکسایی که ازت گرفتم...

ا1فشن

3

خدایا من چیزی نمی بینم. آینده پنهان است، ولی آسوده ام چون تو را می بینم و تو همه چیز را.

 

خدای بزرگ و مهربون من، صبر و بردباری رو به همه مادران بیاموز. خدایا تو رو به بزرگیت قسمت می دم هیچ مادری رو داغدار فرزندش نکن. الهی امین

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

سارا
7 اردیبهشت 92 8:46
سلام بر مامان آرزوي مهربون و دوست داشتني روي ماه خودتونو دختر نازتونو ميبوسم و از خدا ميخوام هيچ وقت دختر نازت گريه نكنه و شما غصه نخوري...
خاله هستي
7 اردیبهشت 92 13:54
ختان ختااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااننن
خاله شيرين
9 اردیبهشت 92 16:07
الهي قربون اون چشاي گرد و لپاي تپلت برم.