هانیاهانیا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

هانیا عشق قشنگ مامان و بابا

بازگشت ما بعد از چندین ماه غیبت...

1396/6/14 13:32
نویسنده : آرزو
278 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزترینم، فرزندم هانیا... من مادرت هستم

من با عشق، با اختیار، با اگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم تا بدانم خالقم چگونه مخلوقش را دوست میدارد هدایت میکند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در اغوشش میگیرد...

من یک مادرم هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد … من به اختیار مادر شدم تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را، تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی که گاه از خودگذشتگی نامیده میشود

 تا بدانم حجم یک لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد

من نه بهشت می خواهم نه آسمان و نه زمین … بهشت من، زمین من و زندگیم نفس های آرام کودکی توست که در آغوشم رویای پروانه آرزوهایت را میبینی

من مادرم... همانی که خالقم ذره ای از عظمتش را به من بخشید تا تجربه کنم حس بزرگی و لامتناهی شدنش را.

من هیچ نمی خواهم هیچ هیچ روزی به من تعلق ندارد، همه روزها ساعت ها و ثانیه های من تویی و من دست کودکیت را میگیرم تا به فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است بر تو و هیچ منتی از من بر تو وارد نیست که من با اختیار به عشق، تو را به این دنیای پر اشوب خوانده ام

دخترم را جوری تربیت خواهم کرد که هیچگاه ما را اینگونه تربیت نکرده اند...

یاد بگیرد جایی که باید گریه کند، گریه کند نریزد توی خودش چون بزرگ شده یا چون آدم بزرگها گریه نمی کنند (عجب دروغ بزرگی)

که جایی که باید فریاد بزند فریاد بزند. که وقتی باید عصبانی باشد عصبانی باشد. نشود تندیس صبر و شکیبایی که خون خونش را بخورد ولی به همه لبخند احمقانه تحویل دهد.

یاد بگیرد وقتی نمیخواهد کسی بماند حالی طرف کند که نباید بماند. وقتی به روح و شخصیتش آسیب بزنند بی خیال دنیا و مردمش بشود و زیر پایش لهش کند، جوری که یادش نرود آدم است و آدم همانی است که هم گریه میکند هم داد میزند هم خشمگین میشود و هم تا آخر عمرش مدیون خودش است اگر همانجا همان وقت به همان کس همان حرفی را که باید بزند نزند!!!

مادر که می شوی تمام زندگیت می شود دعا و التماس و خواهش از خدا برای عاقبت به خیر شدن فرزندت

مادر که می شوی بهترین هدیه برایت میشود سلامتی جسم و روح بچه ات

مادر که می شوی بیشتر فکر می کنی به مادرت مادربزرگت مادر مادربزرگت و اینکه آنها چه سختی ها کشیده اند و چه آرزوهایی داشته اند

مادر که می شوی غم و اندوه و شادی ات هم، رنگ دیگری میگیرد و همه اینها گره میخورد به حال فرزندت

مادر که می شوی کوه های تمام عالم بر سرت خراب میشود وقتی به اندازه نیش سوزنی در پای فرزندت میرود

مادر که می شوی صبور میشوی و باحوصله انگار نه انگار که تا همین دیروز بی حوصله ترین آدم روی زمین بودی

مادر که می شوی خوابت هم با خواب فرزندت تنظیم میشود انگار نه انگار که تا دیروز خوابت از خواب زمستانی خرس ها هم سنگین تر بود

مادر که می شوی ذوق زده ترین انسان دنیا میشوی با هر کار عادی فرزندت

مادر که می شوی دل نگران تمام مادرهای زجر کشیده دنیا می شوی و غبطه میخوری به آنها که فرزندشان را در راه خدا دادند

مادر که می شوی نگاهت هم مادرانه می شود، عمیق و دقیق و عاشق و اشکبار

و مادر که می شوی دلت تنگ میشود برای مادرت و روزهایی که یادت نمی آید در دلش چه ها گذشته 

آرزومند آرزوهای سبزت- آرزو

14/6/1396

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

من و بابا مهدی و عمو محمد و خاله معصومه...

یه مسافرت عالی اصفهان

هانیا در حال عکاسی...

من و هانیا ورزشگاه نقش جهان اصفهان...

از شیطنت زیاد بی هوش شده این وروجک...

هانیا و دوستش ایلیا...

کیک سیب و دارچین... کیک مورد علاقه هانیا بانو...

پسندها (1)

نظرات (0)