واکسن پایان 18 ماهگی
آهای دختر نازنین مادر سلام آی سرم... آی دستم... آی کمرم ... آی.... و این آه و ناله همچنان ادامه دارد... فکر می کنی الان که دارم برات می نویسم ساعت چنده؟ بله عزیزم درست حدس زدی ساعت 6:15 صبح روز یکشنبه 28 روز از ماه مبارک رمضونه. فکر نکنی از سر خوشی و شادی این موقع صبح دارم می نویسم نه خیر اصلاً از این خبرا نیست... ساعت 5:15 دوباره آژیر قرمز توی خونه ما به صدا دراومد و من و بابا مهدی چنان خوردیم تو در و دیوار که نگو تا تازه فهمیدیم دختر کوچولوی ما هوس فرمودند یه عرض اندامی بکنند و قدرتی به رخ بکشونند. من هم که مظلوم عالم، چاره ای جز بیدار شدن نداشتم و طبق معمول باید چوب کبریت لای پلکام می ذاشتم تا بتونم چشمام رو باز نگه دارم و خلاصه همو...
نویسنده :
آرزو
7:03