هانیاهانیا، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره

هانیا عشق قشنگ مامان و بابا

شب آرزوها

1393/2/12 9:08
نویسنده : آرزو
259 بازدید
اشتراک گذاری

محبوب دل مادر سلام

بالاخره تنبلی رو کنار گذاشتم و صبح زود پا شدم و دوباره پیاده روی رو شروع کردم. ساعت 7 رفتم و 8 برگشتم. خیلی باحال بود و حسابی خسته شدم ولی می ارزید... این یکی دو هفته انقدر سرمون شلوغه و بدو بدو داریم که به هیچ کار دیگه ای نمی رسیم... اول اینکه یه خونه خریدیم و داریم تجهیزش می کنیم البته نمی خواهیم بریم و توش زندگی کنیم. خونه دلخواهمون رو اگه خدا بخواد یکی دو سال دیگه می خریم. دوم اینکه داریم دنبال یه جای بزرگتر برای اجاره می گردیم چون خونمون خیلی کوچولو و تا دو قدم می چرخی و بازی می کنی به آخرش می رسی پس من و بابا مهدی تصمیم گرفتیم بعد از هفت سال یه خونه بزرگتر بگیریم. سوم اینکه خاله شیرین اینا می خوان بیان اینجا و این بهترین خبر این چند روزه بود. چهارم اینکه هنوز درگیر برفک دهن و سوختگی پای فرشته قشنگ زندگیمون هستیم و خلاصه همین جوری از آسمون داره واسمون می باره...

عروسک من...

امروز روز اول ماه مبارک رجب و امشب شب آرزوهاست. یه چند سالی هست وقتی به امشب می رسیم آرزوهای کوچک و بزرگم رو می نویسم و می ذارم لای قرآن تا ببینم تا سال بعد به چند تاش می رسم... امسال هم حتما این کار رو انجام می دم ولی با گل تازه شکفته زندگیمون.... نمی دونم امسال از خدا چی می خوام. اصلاً بذار بیدار شی تا با زبون چشمات ازت بپرسم تو که به خدا نزدیکتری چیا ازش می خوای و خدا چه قول هایی بهت داده... مطمئنم امشب آسمونمون از همیشه پرستاره تره و سوسوی ستاره هاش چشمامون رو نورانی می کنه. منتظرم تا شب بشه و من و بابا مهدی و تو با اون دستای کوچولوی گرمت رو به این آسمون قشنگ کنیم و دلمون رو بزنیم به دریا و خجالت و رودربایستی با خدا رو بذاریم کنار و همه اون چیزایی که یه ساله رو دلمون سنگینی می کنه با صاحبش در میون بذاریم... قول بده شفاعت من و بابا مهدی رو هم پیش دوست مهربونت بکنی تا دست خالی برنگردیم...

الان که دارم می نویسم اسم های زیادی میاد توی ذهنم که باید واسشون دعا کنم چون همشون رو دوست دارم... دوست داره همه به خواسته هاشون برسن... خدای مهربون دو دنیا، می دونم بنده گناهکارت هستم و حرفم زیاد به مذاقت خوش نمیاد. ولی چون خودت گفتی هر وقت توبه کنید و استغفار و تصمیم به بازگشت داشته باشید کمکتون می کنم پس من این تصمیم رو گرفتم خودت به دادم برس... ماه رجب ماه استغفار و بندگیه، من می خوام یکی از بنده های متوسط رو به خوبت باشم پس پناهم بده...

داشتم در مورد اعمال شب آرزوها یه مطلبی می خوندم دیدم بد نیست بذارم توی وبلاگ دختر عزیزم تا حتی اگه یه نفر هم این مطلب رو خوند و ازش بهره ای برد ثوابش برای ما هم نوشته بشه...

بدانکه شب جمعه اوّل ماه رجب را ليلة الرَّغائب مي‌گويند و از براي آن عملي از حضرت رسول صَلَّي اللَّهِ عَلِيهِ وَ اله وارد شده با فضيلت بسيار که سيّد در اقبال و علاّمه در اجازه بني زهره نقل کرده‌اند از جمله فضيلت او آنکه گناهان بسيار بسبب او آمرزيده شود

هر که اين نماز را بگذارد چون شب اوّل قبر او شود، حقّ تعالي بفرستد ثواب اين نماز را بسوي او به نيکوتر صورتي با روي گشاده و درخشان و زبان فصيح پس با وي گويد اي حبيب من! بشارت باد تو را که نجات يافتي از هر شدّت و سختي گويد تو کيستي؟ بخدا سوگند که من روئي بهتر از روي تو نديدم و کلامي شيرين‌تر از کلام تو نشنيده‌ام و بوئي بهتر از بوي تو نبوئيدم.

گويد من ثواب آن نمازم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردي؛ امشب بنزد تو آمدم تا حقّ تو را ادا کنم و مونس تنهائي تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دميده شود من سايه بر سر تو خواهم افکند در عرصه قيامت پس خوشحال باش که خير هرگز از تو معدوم نخواهد شد.

کيفيت اعمال ليلة الرَّغائب :

روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه ميداري چون شب جمعه داخل شود ما بين نماز مغرب و عشاء دوازده رکعت نماز مي‌گذاري

هر دو رکعت به يک سلام و در هر رکعت از آن يک مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ مي‌خواني و چون فارغ شدي از نماز هفتاد مرتبه مي‌گوئي:« اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ وَعَلي آلِهِ»

پس به سجده مي روي و هفتاد مرتبه مي‌گوئي:« سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ»

پس سر ازسجده برمي‌داري وهفتاد مرتبه مي‌گوئي«رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِيُّ الاَعْظَمُ»

پس باز به سجده مي‌روي و هفتاد مرتبه مي‌گوئي:« سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ»

پس حاجت خود را مي‌طلبي که انشاءالله برآورده خواهد شد.

امیدوارم نمازهاتون مورد قبول خدا واقع بشه. برای روشن شدن راه زندگی فرشته معصوم من هم دعا کنید...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله شيرين
13 اردیبهشت 93 17:18
عشق من به اندازه تمام دنيا دوستت دارم
سارا
21 اردیبهشت 93 9:50
سلاممممم عزيزم ...الهيييي...هزار ماشالله به اين ناز دختر..جوياي احوالپرسي تون هستم از خانووم مهندس...ماهم انشالله چهارشنبه ميآييم كرمانشاه...پيشاپيش چشمتون روشن كه خواهر مهربونتون تشريف ميارن پيشتون...انشالله مارو هم شامل دعاهاي قشنگتون بفرماييد...روي ماهتونو ميبوسم... سلام خاله سارای مهربون، چه عجب سری به ما زدید، حالا من هیچی نمی گید هانیا دلش واستون تنگ می شه؟ خیلی خوشحالم که شما هم می آیید اینجا... حتماً باید تشریف بیارید خونمون... منتظرتون هستیم
سارا
22 اردیبهشت 93 14:08
الهي فداتون بشم...الهي جيگر اين دخمل نازووو برم من...منم دلتنگشونم..دلتنگتونم...به شدت درگير يادگيري از خانووم مهندس و انجام كاراي جديد بودم و خيلي فكرمو مشغول كرده بود...ببخشيدددد قربون مهربونياتون...ممنون از دعوت گرم شما .. انشالله اگه از هر لحاظ ميسر شد يه قرار مشترك ميگذاريم حتما...وظيفه است منزلتون خدمت برسيم اما ديگه با شرايط فعلي اسباب كشي و شلوغي سر شما،همون ديدن روي ماهتون در ديگر موقعيت ها هم فراهم بشه عالييهههه...ميبوسمتونننننن